نوشته شده توسط:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت ناموس الدهر ، غریب الغربا، جان عالم هستی و کلیه عزیزان . با توجه به در خواست شما عزیزان وبلاگ رو پاک می کنم و مطالب و توی چند پست میفرستم. یا علی . به امید ظهور حضرتش
به نام یکتای هستی
با سلام به ناحیه مقدسه حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه
برای اینکه وظیفه خود میدانم برای توجه بیشتر به ساحت ائمه اطهار و حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه چند داستان از شفا یافتن افرادی مختلف نقل میشود امیدوارم که مورد توجه شما قرار بگیرد
شفای بیمار فلج
یکی از خدمه مسجد جمکران می گوید یک روز قبل از عاشورای حسینی در مسجد جمکران در حال قدم زدن بودم مسجد بسیار خلوت بود ناگاه متوجه مردی شدم که بسیار هیجان زده بود و به خدام مسجد که میرسید انها را می بوسید و بغل می کرد جلو رفتم ببینم جریان چیست ؛همینکه به او رسیدم مرا هم در آغوش کشید و بوسید و اشک می ریخت. از او جریان را پرسیدم گفت چند وقت قبل با اتومبیل تصادف کردم و فلج شدم و پاهایم از کار افتاد. هر شب متوسل به خدا و ائمه معصومین می شدم، امروز همراه خانواده ام به مسجد جمکران آمدم. از ظهر به بعد حال خوشی داشتم متوسل به اقا بودم و از ایشان تقاضای شفای خود را می کردم . نیم ساعت قبل ناگاه دیدم مسجد نور عجیب و بوی خوشی دارد دیدم مولی امیر المومنین علیه السلام و امام حسین علیه السلام و قمر بنی هاشم علیه السلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در مسجد حظور دارند. با دیدن آنها دست وپای خود را گم کردم نمی دانستم چه کار بکنم که ناگاه آقا امام زمان علیه السلام به طرف من نگاه کرد و لطف ایشان شامل حالم شد ؛به من فرمودند شما خوب شدید بروید به دیگران بگویید برای ظهورم دعا کنند که ظهور ان شاء الله نزدیک است ، وباز فرمودند امشب عزاداری خوب و مفصلی در این مکان بر قرار می شود که ما در اینجا می باشیم. خادم می گوید: مرد شفا یافته یک انگشتری طلا به دفتر هدایا داد و خوشحال رفت. مسجد خلوت بود آخر شب هیئتی از تبریز به جمکران آمدو به عزاداری و نوحه پردازی پرداختند و مجلسی بسیار با حال و انقلاب و سوزناکی بود . در اینجا من به یاد حرف آن برادر افتادم .
التماس دعا